یک سال

به همین سادگی یه سال شد که نیستی

یه سال که دیگه نمیگی گلای من پس کی میاید.یه ساله که کسی از زبان درس دادنم مثل تو خوشحال نشده.یه ساله که نیستی و زندگی محکم سر جاش وایساده .


۳ نظر

یه سری اعداد و ارقام

146 تا فیلم سینمایی از سال های ماقبل تاریخ تتا 2016 به طور میانگین 2 ساعت و 30 دقیقه زمان هر فیلم

15 تا سریال 378 قسمت روی هم به طور میانگین 1ساعت  زمان هر قسمت

23 تا کارتون به طور میانگین هر کدوم 1:30

در مجموع 547 تا میشه :)777:30 دیدنشون طول میکشه،تقریبا از سریالا نصف بیشترشو دیدم ،کارتونا دو سه تاشو ندیدمو از فیلما 42 تاشو دیدم یعنی 438 ساعت دیگه حدودا مونده:)

۳ نظر

عطش مبارزه

جنگ پایان یافته است

ما در ان برهه ی شیرین هستیم 

که همه موافقند اتفاقات هولناک اخیر را تکرار نکنیم

البته ما موجودات بی ثبات احمق هستیم

که حافظه ای ضعیف و استعدادی عالی برای نابودی خود داریم

البته خدارا چه دیدی؟

شاید این بار درس عبرت گرفتیم

پی نوشت:بگذریم از سه قسمت اول و تحلیلای فوق العاده ای که توی جمله جملش هست،تمام اون سه قسمت در برابر این قسمت چهارم هیچه.این قسمت چهارم ضربه ی اخره.

پی نوشت:به شدت توصیه میکنم فیلمو ببینید

۱ نظر

آدمی است دیگر

آدمی است دیگر؛

یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد

دوست دارد بردارد خودش را بریزد دور


#حسین_پناهی

۳ نظر

راز ها 4

دوست دارم یه بازی اختراع کنم.
همه بشینن دور هم.هر کی بارز ترین ویژگی ادمای توی بازی رو بنویسه،بعد بلند بخوننش.
اگه بیشتریا راجب یه ادم یه ویژگی رو گفته باشن ،اون ادم شخصیت غالب داره.
رازم شبی راز نیست شبی فرضیس 
به نظرم داشتن شخصیت غالب خوب نیست .چون امکان اینکه ازتون سوع استفاده کنن زیاد میشه.
خیلی حرف تو مخمه ولی دلم نمیخواد بگم.
+روزه سکوت
۳ نظر

تمام حرف من اینع:

باد بازیگوش 

‌                    بادبادک را

بادبادک

             دست کودک را

هر طرف می برد.

کودکی هایم 

با نخی نازک به دست باد

‌                                      آویزان!

قیصر امین پور


۲ نظر

این چه حالیه؟

هوای اتاق سرد تر از حد معموله

در اتاق بازه و صدای تلوزیون میاد که خیلی هم بلنده

کیف لب تاب سمت راستم روی زمین افتاده یه چند سانت اونورتر فریبرز روی صندلیه و لباس هایی که صبا زیر لباس مدرسه میپوشم روشه.

سمت چپم یه صندلی مث صندلی ای که فریبرز روشه جلوی میزمه و حوله حمومم به طرز شلخته ای روشه

دقیقا کنارش کیف بنفشم بین صندلی و تخته و برنامه ی فردا نصفه نیمه توشه.

روی میز کتابام چیده شده.جلوی کتابا جعبه ی دستمال کاغذی و جعبه ی ذخایر خوراکیمه.کتاب و دفتر عربی هم روی یه سری خرت و پرتای دیگرو پوشونده.مداد تراش و جامدادی و کیف پولمم اینور میزه.کادوی خالمم تو چش میزنه.

روی کنسولم شوغ پلوغه پره لاک و رژ و شونس.

پاهام درازه رو تخت و پتو زیرمه.مداد و خودکارام روی تخت پخش و پلاست وکتاب شیمی و دفترش منتظرمن.گوشیم بغل دستمه و یک سر پیام میاد.کلاه بافتم سرمه و استین کوتاه تنمه.

روی دیوار بالای تختم یعنی درست روبه روم قابیه که توش اسممه و هانی درس کرده.

از این زاویه میتونم یه قسمت از مبلای حال بخاری و میز وسطو ببینم.

صدای اب میاد که یعنی مامانم تو اشپزخونس.

دارم با صدا ادامس تریدنت مزه پریدمو می جوم

چشمم همین الان افتاد به دستبند ناتموم مهدیه

همین الان یاد تموم کارای ناتمومم افتادم

و یاد اینکه دختر خانوم فرهادی میخواد بیاد کلاس خصوصی

و یاد نگاه های پر حرفمون سر کلاس با دختر حاجی.

و یاد ماچ تشکر امروز هانی

و یاد اینکه چقد خوبه مجیستیک ریین بغل دستیمه.انگار جعبه نیاز های دومیه تو کیفشه

دقیقا کنار کنسول یه میزه با چند تا کتاب و عکس و جعبه ی دستبندا.چشمم میفته به عکسی که دخترداییم برایی تولدم چاپ کرد و میخندم.فک میکنم که پیر شدیم و بازم با هم رفتیم سفر.برفتیم همون جاهای جوونیامون و خاطره هامونو ترمیم میکنیم.نمیدونم ترمیم خوبه یا نه شاید باید بگم باز از نو میسازیمشون یا اینکه تکرارشون میکنیم.

ساعت ده و جهل دیقس

دختره توی تلویزیون میپرسه چرا کارگاه بستس؟

عکس بابام که مامانمو بغل کرده و دارن میخندنو نگا میکنم.

به اسپری اکوم نگا میکنم که به جای 12 تومن از بوشهر گرفتم 7 تومن و بهش افتخار میکنم.بوی غذا بزاق دهنمو زیاد میکنه

یه ویدیو دیرین دیرین میفرستم برای خانوم مصلحی

عکس ازدواج خواهرمو میبینم

ساعت دهو جهلو هشت دیقس

خیره میشم به لاکای نارنجی پاهام

ساعت یازده و دو دیقس

**********

دختر حاجی

اگه این پستو خوندی

اگه یه روز مردم ،دفترچه ی سیاهمو از توی کشوی میز رو به روی صندلی بردار.ترجیحا کشوی پایینو نگا نکن .دفترچه توی کشوی بالاست.مطمعن شو که فقط دست خودت میمونه:)روی میز هم کتاب دستور زبان عشق قیصرو بردار،اخرش قراره مال تو باشه چه شعر دوس داشته باشی یا نه

مجیستیک ریین

کنار میزم یه ور تخته و یه ور یه قفسه که خیلی تو چشم نیستدقیقا گوشه ی اتاقمه و سمت راستش میزه و رو به روش کنسولو دو ور دیگش دیواره. یه کلاسور کرمی هست زیر یه ردیف عروسک و نخ کوبلن،اون دست تو باسه.اونجرو بگرد،یه سال نامه هست که میتونی برداریش،دفترچه هامم بردار برای نقاشی هات

***********



۳ نظر

راز ها 3

هر ادمی شعور داره حق انتخاب داره خدایی که خداست بهش حق انتخاب داده.

جای ادما تصمیم نگیریم

ادما رو مجبور به کاری نکنیم

به ادما اصرار نکنیم کاری رو کنن که ما دوس داریم یا ما فک میکنیم درسته

ادما حق دارن

ادما خودشون باید تصمیم بگیرن


۳ نظر
This is my word
this is my way
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان