داستان مردمانی که از یک نقاشی برخواست

طرح داستان

قبل نوشت 1: این پست  مکالمه ی من و نرگسه که طرح یک داستان رو از روی عکس بالا نوشتیم .بخونید و نظراتتون ر به ما بگید

قبل نوشت 2:این پست حاوی برخی الفاظ رکیک است خواندن آن برای افراد زیر 15سال توصیه نمی شود

قبل نوشت 3: برای اینکه یکم فان بشه ،میشه تهش بگید به نظرتون کدوم منم کدوم نرگس؟+ و - مکالماتمونو جدا کرده

قبل نوشت 4: از اونجایی که ادمای شوخی هستیم همه ی حرفامون جدی نیست و خنده داره لطفا بخندید 😂



-بیا واست نقاشی کشیدم

+کیه این؟

-نمی دونم.

+چرا برا من کشیدی؟

+قشنگ شده

-چون دیگه هیچکی نبود ک براش بفرستمش

+😂😂😂😂😂😂+دستت درد نکنه خیلی خوب شده

-خاهش میکنم🙏💪

+چی بالاسرشه؟

-نمیدونم-یه چیزیه ک محدودش کرده

+یه دستگاهه یعنی؟

-نه لزوما

+در عین حال انگار قوی ترشم کرده

-اره فک کنم

+ناراحتم نیست انگار

-نه ناراحت به نظر نمیرسه. ینی چهرش کلن حس نداره-تو خواب عمیقه

+اره انگار

-اسکلیما😐

+نگا چشماشو گرفته+خیلی جالبه خب اسکل نیستیم

-همی الآن ی بازی اختراع کردم.

+چی

-اره خیلی خوبه-یه گروه یکی نقاشی می کشه مثلا یه شخصو بقیه داستان اون شخصو می سازن مث کار الان ما

+اوهوم حال میده

-اسمشم اینه: بازی طرح و داستان

+اسمش خیلی احمقانس یکم تخیل برانگیز ترش کن

-بزا فک کنم-افسانه ی طرح ها:|

+😂

-ببین دختره تو یه دستگاهه دستگاهه دور گردنشو چشماشه

+اوهوم

-از خون دختره تغذیه میکنه و به جاش آینده رو نشونش میده-یا علی-😱-ینی دختره مجبوره به عنوان بهای دیدن آینده یا ماورا خون خودشو بده تا به دستگاه قدرت بده-😱😁

+اوووم .اینده نه.اینده نمیرزه.برای دیدن حقیقت

-حقیقتو همینجوری هم میشه دید

+نهههه.حقیقت همه چی.حقیقت فلسفی 😁پس چی؟!

-فلسفیش نکن

+اینده خیلی چیپه خب

-بزا یکم .... تخیلی باشه-آینده نه

+😂😂😂😂😂+پ چی

-یا ممکنه که این دستگاه بالای یه شهر وصل باشه

+خب

-دختره بالداره پس آدم عادی نیست -همینطور ک معلومه دختره تو یه حبابه که پایین حبابه بسته نیست و چیزی هم نشون داده نشده

+اره

-حبابه از پایین گسترده میشه و روی شهر قرار میگیره-دستگاهه بالای حباب از دختره تغذیه میکنه و مثل یه حفاظه برای شهر-ودر واقع دختره فرشته ی نگهبان شهره😐

+فرشته ی مهربون😂+اوووم

-چون خودشو فدای شهر کرده مثل یه اسطوره ست برای مردم

+اره یه جورایی خودشو فدا کرده+إ اره

-از شهر محافظت میکنه-و مردم اعتقاد دارن که یه زمان چشماش باز میشه 😐

+در برابر چی؟+اخر الزمان؟

-اره-نه اونجوری منجی وار نه-یه جور بهتر

+وقتی چشاش باز شه چی میشه خب

-اعتقاد دارن که یه روز بالاخره انرژی دختره تموم میشه و دستگاه نابود میشه و شهر نابود میشه

+افرین

-چشاش باز شه هپی انده خوشم نمیا

+اره

-برا همین یه سریا هستن ک دعا می کنن دختره همیشه جاودان باشه و قدرتش باقی باشه. یه سری هم دارن خودشونو آماده می کنن که اگر حفاظ شهر نابود شد خودشون از شهرشون محافظت کنن-ولی نمیدونم در برابر چی

+اره+چی باشه که تکراری نشه+خودشونم نمیدونن دربرابر چی؟

-تهشم دختره نابود میشه و میفهمن اصن بودن یا نبودن حفاظ هیچ فرقی نداشته-بعد در عین اینکه مردم منتظرن که شهرشون نابود بشه-دختره بیدار میشه

+یه سریا میمیرن

-هیچی نگو فهمیدم

+هوم

+تو رو خدا چندتا ادم بکش توش

-دختره که بیدار شد دوباره امید همه ی مردم بر میگرده-دختره میره تو یه نقطه ی بلند به مردم میگه همتون توی این سالها اشتباه می کردید

+:|

-من آخرین قدرت بازمانده هستم

+گل میبافی به هم دیگه😁

-هیس

+خب+خبببب😠

-میگه در گذشته دو تا قدرت وجود داشته یکی پدر دختره یکی هم محافظ قبلی شهر  که این دو تا قدر همیشه با هم در جنگ بودن 

تو آخرین جنگشون هر دوشون ب شدت آسیب میبینن پدر دختره اول کشته میشه و محافظ شهرم درب و داغون میشه😄 

قدرت به دختره میرسه که اونموقع نوزاد بوده  محافظ شهر دختره رو تو این دستگاه زندانی میکنه تا از بقیه ی شهر محافظت کنه دختره بعد از گفتن این داستان همه رو قتل عام میکنه قصه ی ما به سر رسید کلاغه ب خونش نرسید

+:|......+نه ببین+این بهتره که تهش دختره بمیره و بفهمن هیچ خطری اون بیرون نیست+یه پوچیه خاصی توشه+یه حرفی برای گفتن داره

-این ادامه ی همونه

+نه نه+دیگه ادامه نداشته باشه+ببین

-تموم شه همونجا؟

+کلی سال به چیزی اعتقاد داشتن که  هیچ معنی ای نداشته

-بریم فیلمشو بسازیم پس

+فک میکردن خارج از اون حباب میمیرن+فک میکردن پره خطر+ولی هیچی نبوده+فقط یه نماد بوده از اجدادشون+که طی سال ها تبدیل شده به یه باور پوچ+وقتی تهش نشون بدیم که هیچ خطری بیرون نبوده+و دختره هم بمیره+یه جورایی انگار فکر ادم باز میشه+فکر ادم از توی حباب میاد بیرون+بعد صحنه ی اخرش میدونی چی باشه؟

-هوم

+یکی از شهر میره بیرون از زیر حباب سابق و میرسه به یه حباب بزرگ تر

-دایورجنته مگه

-آفرین

+نه نمیشه که تا ابد بمونن تو حبابه  دیگه فهمیدن هیچ خطری نیست

-یا اینکه با بیدار شدن دختره حبابه از بین بره مثلا

+نمیدونم ولی میخوام مفهوم این برسه که اعتقادات و باور های غلط همیشه هست هیچوقت نمیشه به چیزی که اعتقاد داری اطمینان کنی+وای عجب چیزی شد+کارگردان نمیشناسی؟

-حباب بزرگ تر نشونه ی اینه ک اون حباب کوچیکه فقط یه لایه ی کوچیک از تعصبشون بوده

+دقیقا

+یعنی حتی منو تویی که فک میکنیم تعصب نداریم در بعد وسیع تری متعصبیم حتی

-اره

-اقا

+وااای😳

+چه خفن شد

+ها

-دختره ک بیدار شد و حباب ترکید یه لایه از حقیقت رو نشونشون میده

+هوم

-بعد ک میرسن به حباب بزرگتر طبیعتا یه نماد وصل به بالای اونع 

مث دختره ک بالای حباب خودشونه

+اوهوم

-بعد به رهبری دختره یه عده جمع میشن ک برن اون حبابه رو از بین ببرن ک به حقایق والاتر برسن

+خب؟

-بعد معلوم میشه ک تمام اشخاصی که تو حبابان که یه تعداد خاصی هستن در گذشته خودشون رهبران سپاه حقیقت بودن😕

+:|

+چرا انقد ........ میکنی😂

-نهایتا همه ی ادمای حبابا ک ازاد میشن و فکر میکنن همه ی حقیقت کشف شده و به هدف نهاییشون رسیدن،

+اینکه دختره بمیره+و توی حباب دوم بزرگ تر گیر بیفتن و تموم شه+یه پوچی خاصی داره

-دوربین تا حد ممکن بیاد بالا و از بالا ک فیلم میگیره بیننده ببینه ک همچنان همشون دوباره تو حبابن و تموم شه

+یه جورایی نه هپی اندینگه نه سد اندینگه

-عه داشتم همینو میگفتم(پیام و توی حباب بزرگتر گیر بیفتن رو ریپلای میکنه)

+این قشنگه(پیام یه دوربین میاد بابا رو ریپلای میکنه)+اون دختره هم بمیره لدفا+ازش بدم میاد انتر

-ینی یه جوری که ذهن بیننده ******شه قشنگ

+یه مشت ادمو علاف کرده 😂+***** 😂😂😂+اخ جون

-میخای پاره کنم نقاشیشو اصن؟ راحت شیم؟-خخخ

+ولی رو شروعش خیلی کار نکردیما

+از اول بیا بگیمش

-اول‌ش که زیاد کار نداره از صحنه ای شروع میشه که یه سری مردم  دارن چند تا بچه قربانی میکنن برای دختره😱یا خدا

+😅خب؟

-بعد میرسه به جلسه ی شورا که بزرگای شهر دور یه میز دارن میگن بالاخره که یه روز حباب نابود میشه. گزارش شده که چند جای دیواره ش از بیرون شهر تخریب شده  اگر مردم بفهمن توی شهر آشوب بزرگی برپا میشه یه جوری ک نشون بده اعتقاد مردم چیه به حباب و تخریب کم کم علنی و واضح میشه و بعدشم نابود میشه نهایتا و باقی داستان

+اوووم+فهمیدم

-😅

+طی یه حادثه طبیعی یه سری سنگ برخورد میکنه به حباب

اینا فک میکنن همون خطر بزرگه+کلی تدارکات 

-یا با رعد و برق ترک بخوره حبابه

+اره+یه پدیده طبیعی+یه چیزی+از حبابه بارون رد میشه؟

-طبیعتا باید رد شه

+اره+رودخونه هم دارن ولی دریا ندارن+رود از یه کوه شروع میشه میرسه به یه دریاچه کوچیک زیر حباب+یه فکری دارم برای اینکه ذهن بیننده بیشتر درگیر بشه+و واقعا فک کنه خطری اون بیرون هست+میشه اول داستان+یه موج بزرگ اب از بیرون برخورد کنه به حباب+بعد شهرو بلرزونه

-ببین دستگاهه فقط حالت جسمانی داره. حبابه یه جورایی غیر فیزیکیه از  جنس انرژیه -پس رعد و برق میخوره ب دستگاه، دختره همراه دستگاه میفته و با افتادن دختره و دستگاه حباب هم یهو قیژ ناپدید و نابود میشه

+هوووم+نیدونم+سخته شروعش+من فقط اخر داستان بلدم 😁+ولی به نظرم شروعش باید ترسناک باشه+طوری که خواننده یا بیننده همراه داستان ترسو حس کنه+فک کنه واقعا یه چیزی هست+که اخرش پوچیشو بفهمه

-شاید حوصله م اومد نوشتیمش مثلا وقتی میریم کتابخونه با هم تو وقتای استراحت

+اره خیلی باحال میشه

magystic Reen
- مریمه
+ نرگسه
بنویسیدش^_^

اشتباه

باشه

رضا خانوم
خب این داستان میتونه نوبل تخمی تخیلی بگیره....
نظرتون چیه حبابه همون لایه ی ازون باشه...نابود شه...ماورای بنفش بزنه زمینو نابود کنه ...بعد تهش یه پیام محیط زیستی بدین و انقد به مغزتون فشار نیاورین...تازه فیلمتون علمی ترم میشه....لابه لاش میتوانید چنتا تستم بزنین ...واسه کنکورتون خوبه:-) :-) :-) 

عنتر:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

آتیوک
مثبته تو بودی؟؟:)
شانس آوردم پونزده سالم بوداااا^^

اووووورررره 😍

صبا
میدونی ی نظری دارم ک از بیانش قاصرم ...غاسر....قاثر.... ولی حدس میزنم +نرگس باشه

اشتباه 😍

ساده __
نظر من نیومد واقعن؟

نه اقا نیومده

ساده __
قبل از خوندن اون پسته اون نظره رو گذاشتم :))))

:دی نیومده چیزی

ساده __

نظرم اینه ک اونجوری ک ب بدبختی یه تعداد(و نه همشون) از اون حبابه میان بیرون و دیگه موفقیت اخر فیلمه و فلان و انگار ک تموم میشه ماجرا همونجور دوربین بیاد بالا و حباب بزرگتره رو بگیره و اِند خیلی خوبه.عاشق همچین پایانی ام اصن.

بنظرم ماجرای اصلیشم میتونه این باشه ک اینا ازادی میخان.ولی یه چیزایی از قدیم و یه سری باورای مردم هس ک میگن بیرون رفتن ازش اشتباس و باعث مرگ و فلان.ولی چن تاشون چون ازادی میخان دس ب کار میشن و حالا گره فیلم میتونه بین این گروهه و مردم باشه میتونه بین گروهه و دختره باشه ک ذهن مردمو گرفته دسش و مردم خیال میکنن محافظه ولی خودش میدونه خطری اون بیرون نیس.میتونه هم بین اون گروهه و سلطه گرای اون حباب بزرگ باشه ک اصن اونام خبر ندارن و تا اخر ماجرام همه باید گول بخورن و نفهمن.

خلاصه که همین.

+ بنظرم منفیا نرگس بودن مثبتا تو ولی باید بگم خدایی خیلی نزدیکین تو بعضی چیزا.مخصوصن اخراش شک کردم ب نظرم ولی خب.حالا شانسیه دیگه :)))

+ شانس اوردی داشتمشا وگرنه نظر کارشناسیم دود میشد میرف :))

وااای ساده عالی بود نظرت .متچکریم .دقیقا همین چیزی بود که برای اخرش فکر کرده بودیم .خیلی پایان باحالی میشه خیلللی

بعلههه کاملا درسته .
من خودمم که میخوندم نمیدونستم کدوم منم کدوم نرگس
خداروشکر 😍خیلی به دردمون میخوره 

ساده __

البته الان ک دوباره خوندم میبینم یجورایی دایورجنته ولی خب بوخودا من اون موقه ک مینوشتم همچین قصدی نداشتم.

مرسی ک عالی بود :) خوشال شدم.

و خیلیم خوشال تر شدم ک درس حدس زدم :)) [شکلک بازو]

نه خیلی.نمیگم بی شباهته ولی متفاوتم هست

اره خیلی خوب حدس زدی👏

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
This is my word
this is my way
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان