غوطه ور در خیال و اوهام
از اون وقتاییه که بغض به گلوم چنگ میزنه .از اون موقه هایی که دلم میخواد چند روز محو شم از صفحه ی روزگار .برم روی ستارم بشینم و توی تاریکی همیشگیش خیره بشم به ناکجا .از اون وقتایی که غرق میشی توی خاطراتت .خاطراتتو یکی یکی میاری بیرون و هر کدومشونو چند بار مرور میکنی و بعد که تموم میشن غم میپیچه دور قلبتو مچالش میکنه .از اون موقع هاییه که باید مرد.
پی نوشت:میدونید فقط تو این مواقع چی حال ادمو خوب میکنه؟