بالاخره یه روزی میرسه که هر کسی دیگه نیست!
قدیم تر ها که بود صدای زنگ دوچرخه اش خبر از امدنش میداد
قدیم تر ها که می گویم منظورم زمانی است که هنوز موهای سفیدش را زیر کلاه سبزش پنهان میکرد
همان موقعی که هر روز صبح بوی نان تازه در خانه یشان میپیچید
همان موقعی که دوره اش میکردیم و یکی یکی هفتگی هایمان را میداد
حالا خیلی وقت است که دیگر قدیم تر ها نیست ولی هنوز هم هر بارصدای زنگ دوچرخه می اید می روم به قدیم تر ها ,که "بود"