عشق مننن بوی خوب عطر تو..

اولین بار که عاشق شدم در حیاط خانه خودمان بود

درست رو به رویش نشسته بودم

نمیدانم چرا آنقدر دیر متوجهش شدم

انگار برای اولین بار بود که می دیدمش.

سرش را مثل همیشه پایین انداخته بود

پیراهن سبزش در باد تکان میخورد 

موهای لختش پریشان بود.

لبخند میزد

ولی وقتی در عمق چشمانش نگاه میکردی غم میدیدی

غمی که انگار سال ها به دوش کشیده بود

باد به گیسوانش شلاق میزد و او ارام شکنجه گرش را تماشا میکرد

نمیدانم شاید هم او عاشق شکنجه گرش شده بود

عاشق باد

*درخت بید حیاط ما سال هاست همان طور مانده است سال هاست در پاییز باد دست به برگ هایش می کشد و سال هاست که غم در چشمانش دیده میشود.شاید فکر میکند اگر رازش را بگوید باد هرگز بر نگردد

Unreal rea_

Unreal rea
چشم به راهم ...
منتظر یک شخص حقیقی بودم :/

قشنگ بود

نه من تو این فازا نیستم:))

Denver
Always the best content from these prigdioous writers.

thank u:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
This is my word
this is my way
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان