قدیمی طور قاتی پاتی

.

وسط اموزشگاه بحث این بود که کاغذ کادو به کی میرسه ,قیچیمو دراوردم و به طرز عادلانه ای نصفش کردیم 😁

پی نوشت:من قیافم شبی شبنم الساداته ؟بهم میخوره فامیل اوشون باشم؟اصا اوشون مگه ساداته؟چرا با من چنین کرد؟!به من گفت شبنم السادات خواهر مدیر؟!😱😓😨

پی نوشت:اصلا زندگیم رنگی رنگی شده شادم😍

پی نوشت:شما به خواهرت بگو هری پاتر دوست داری اگه نرفت برات بخره 🙌🙌🙌🙌

پی نوشت:

تلفنو قطع کردم و میگم آخ جون خودم میرم خونه ,عجله عجله نمیشه,عسل ابراز خرسندی میکنه ****

خریدمونو کردیم و از آیه اومدیم بیرون ,

میگم وایسا تا بابام بیاد بعد برو 

وایسادیم کنار دیوار و طبق معمول ادما به جفنگ بازیامون میخندن 😁بعد ده دیقه میگم خب ما که منتظریم بیا بریم بستنی بخوریم .بعد ناگهان به عمق فاجعه پی بردم و  وسط پیاده رو وایسادم میگم عسل 😲مگه من به تو نگفتم خودم میرم؟😨😨😨😨😨😨و در نهایتبه معادله  زیر پی بردیم:

خنگ تر از عسل خودشه

خنگ تر از من منم

خنگ تر از عسل منم 

پی نوشت:ادبیات داشتیم ,سر اون قسمتی که ضحاک ,جمشیدو با اره نصف میکنه :

-ببخشید من یه سوال بپرسم؟کدوم وری نصفش میکنه؟(با دست حالت طولی و عرضی رو نشون میده)

بعد میگن که خب طولی قاعدتا ,عرضی که نصف نمیشه 

بعد باز میپرسن که خب داروی بیهوشی داشته؟

بعد میگن که نه اون موقع دندونم که میخواستن بکشن موسیقی میذاشتن براشون که دردو حس نکنن و اینا 

بعد این نرگس کنار گوش من زمزمه میکنه که تازه فک کن اون موقع اره برقیم نبوده که قیژ نصفش کنه ,دو ساعت با اره خرچ خرچ نصفش کرده :/

بعد این همونیه که چند وقت پیش میگفت گوشت خوردم احساس میکنم قصی القلب شدم:|

پارادوکسای عالمیم ما 

پی نوشت اخر😁😁😁😁:با شورو هیجان دارم میگم که عماد خیلی شبیه منه و خیلی احساس خاصی نسبت بهش دارم و رو به راحله میگم که تا حالا شده یکی خیللللی شبیهت باشه؟و انتظار جواب نه داشتم 

بعد راحیل یه نگاه عاقل اندر مری انداخت میگه "اره راهبه"و خب منم به التبع پا شدم رفتم تو اتاق:)جدا هیچوقت به عنوان یه دوقلو بهشون نگا نکردم :|انگار برای بار اول بود که عمیقا درک کردم دو قلوأن 😁😂

۱ نظر

شوخی میکنن بامون

اینکه عوارض دارو از موارد مصرفش بیشتر باشه قابل قبول ؛ولی اینکه عوارضش از عوارض خوده بیماریم بیشتر باشه یه مدل دیگست :|مثلا عرض کنم خدمتتون ؛برای درمان تپش قلب به کار میره و جزو عوارض نوشته:"نامنظم و سریع کردن ضربان قلب"

۱ نظر

امشب شب مهتااااابه

.

|باد میزنه و بوی تاریکی شب میپیچه ,باد میزنه و صدای خش خش برگای توی حیاطو با خودش میاره ,باد میزنه و درخته روی دیوار تکون تکون میخوره ,

باد میزنه و یه شبح میاد پشت پنجره خونه ی رو به رویی و از دور به هم خیره میشیم 

باد میزنه؛شبح پشت پنجره میخنده ؛باد خندشو میاره برای من

باد میزنه ؛به این فکر میکنم که کاش صدای خنده هاش تموم نشه

باد میزنه؛صدای خنده هاش قطع شده ,داره جیغ میزنه 

باد میزنه؛تمام مدتی که از کنار پنجره ها میگذرم به این فکر میکنم که کاش میفهمید!کاش جیغ نمیزد

باد میزنه ؛صورتم میخوره به برگای خشک پاییزی 

باد میزنه؛قبل اینکه چشام بسته شه ؛میبینم که یه شبح دیگه میاد پشت پنجره ی خونه ی روبه رویی !دیگه جیغ نمیزنه ؛با انگشت منو نشون میده و دستشو میذاره جلوی صورتش.

باد میزنه؛چشمامو میبندم و توی تاریکی شب بلعیده میشم|

پی نوشت:سکوت شب و تنهایی بهترین فرصتو میده به ادم که گم شده هاشو پیدا کنه 

پی نوشت:کتاب غذا دعاعشق رو بخونید,الان یادم افتاد که چقد خوبه

پی نوشت:یکی از پسر بچه های مغذم امروز خودشو کشت!

پی نوشت:وای که چقد خوبه اسمون ستاره داره !چقد ستاره میاد به اسمون!چقد اصلا اسمون شب فرق داره با اسمون روز!اصلا کی گفته نور همه چیو معلوم میکنه؟!تازه توی تاریکیه که میشه خیلی چیزا رو دید!

پی نوشت:میگم من از صداهایی میترسم که یواشی از دور میان !انگار که یکی داره جیغ میکشه!انگار که همیشه یه اتفاق بدی داره یه جایی میفته !

۱ نظر

چس ناله ها:|

یکی بیاد منو بدزده لطفا

تو زمان جا به جام کنه 

گیر افتادم توی مزخرف ترین لحظه های دنیا 

۰ نظر

I feel empty

درونا احساس خالی بودن دارم:)

احساس ناراحتی وحشتناکی که هیچجوری نمیتونم قورتش بدم یا حتی بعد قورت دادن هضمش کنم!

هی همه ی دغدغه ها و ناراحتیا و اینا رو تلنبار میکنم رو هم میذارم گوشه ی دلم و هار هار به زندگی میخندم ,ولی میدونید چیه اون گوشه ی دلم خعلی خعلی درد میکنه

۱ نظر

مفلوک طوری

ساعت 5:55دقیقه ی صبح ,

با کافئین زندم 

شب ساعت 9:30برخواهم گشت 


۳ نظر

ورود اقایان ممنوع

این اخلاق مزخرف بد عصبانی بودن منو تقریبا همه میدونن !
یعنی این طوری که اتیش بلند میشه از سرم !!
حالا هی من میخوام ترکشامو شوت نکنم سمتشون ,تقصیر من نیست واقعا!
دیگه اعضا و احشام درونیم ذوب شدن از بس داغ کردم 😒
اقای وضعیت افتضاح من خواهش میکنم زودتر برو ,برو پی زندگیت ,مارم ول کن
اقای بغض لطفا سریع تر ازدواج کن انقد مزاحم من نشو
باز حالا از مزایای محرم اینه که میشینن دور هم گریه میکنن هیچکیم هی پاپیچ نمیشه که اقا چته
حالا الان چمه؟
نمیدونم!

۲ نظر

یک عدد ادم ضد ضربه خریداریم

یک کچل صحبت میکنه 

میشه یکی بیاد باهاش دعوا کنم بلند بلند جیغ و داد بکشم ,حتی از دلخوریای شونصد روز قبلم بگم بعدم های های های گریه کنم بعدم بریم بستنی بخوریم؟

۴ نظر

طنز صحنه

سر کلاس گسسته نشستیم 

سه زنگ قبل دیفرانسیل و تحلیلی و گسسته داشتیم و برای زنگ سومیه که همون معلم دو زنگ قبل اومده سر کلاس

همه بی حال و خسته و رو به موتیم دیگه 

معلممون گفت که بچه ها یه فکری به حال زنگ اخرتون کنید 

چایی چیری بیارید سر کلاس

رضا گفت که خانوم من یه پیشنهاد دارم یه زیلو بیاریم بندازیم اینور کلاس بشینیم رو زمین اون وسطم چیپس بذاریم شما درس بدین مام گوش میدیم درس ندادیدنم ندادین بشینیم دور هم چیپس و ماست بخوریم

دبیر مربوطه جواب داد که میخوای تو هم سماور بیار مریمم (یعنی من)استکان بیاره بقیم هر کی یه چیزیو بیاره دور همی بخوریم و بریم 

بعد گفتم که خانوم ببخشید ما رسم داریم چارتا تیکه بزرگو معلم باید بیاره 😁😁😁😂😂

خلاصه که پقی ترکید کلاس😂😂😂😂

[در موقعیت داستان خیلی خنده دار تر بودشا منتهی نبودین اونجا ندیدین ولی بخندین هرکی نخنده ادامس میچسبونم بهش]

یه روز دیگه هم هست ,توی اموزشگاه کتاب ادبیات دستم بود اومدن میگن که اینو اقای سعادت نواز به ما درس دادن و عجب ادم خوبی بودن و چه مرد شریفی منم گفتم ولی متاسفانه دریغ از یک ذره تاثیر😂😂😂😂

پی نوشت:اقا من الان توی دوره ی عصبانیت پر استرس سر درگمم به سر میبرم ,حواستون باشه که ترکشام نخوره بتون.یعنی قاموسا یه دو هفته ای ادم باشین حالم جا بیاد بعد کرماتونو بریزین .دم شما گرم 

پی نوشت:اینم الان یادم اومد ,با نرگس کتاب زبانم مشترکه ,بعد توش مثلا به واژه هایی مثل واژه ی "کم چاق تر" برخورد میکنید یا یهو کنارش یادداشت زدم "اینده ی نرگس"بعد حالا سر کلاس زبان میخونم خندم میگیره هی 😂😁

۲ نظر

بعد از کافه رفتنامون😂

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
This is my word
this is my way
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان